هی، سربه‌راه‌تر...

ساخت وبلاگ
محبوبم...چقدر حرف دارم و چقدر خاطره‌ها به خاطره‌ها می‌پیچند وقتی می‌خواهم از این روزهایمان بگویم. یادم هست اوایل آشنایی‌مان وقتی روز به انتها می‌رسید، «شب بخیر» گفتن‌ها سخت بود؛ چون «شب که آرام‌تر از پلک تو را می‌بندم، در دلم طاقت دیدار تو فردا نیست» بر احوالمان حکم می‌کرد. اینکه همین صحبت‌های تلگرامی و اینستاگرامی با پایان روز از ما گرفته می‌شود و باید تا صبح منتظر بمانیم، بی‌قرارمان می‌کرد. یاد روزهایی افتادم که وقتی قرار بود به خانه بروم و به خانه بروی، خداحافظی‌مان دم در خانه طولانی می‌شد و دل کندن سخت بود.حالا رسیده‌ایم به این نقطه از رابطه‌مان که موجی از احساسات خوب و عجیب را در من متولد می‌کند. از اولین باری که کلید خانه را دادی دستم، تا الان که نزدیک یک ماه است در کنار هم و زیر یک سقف زندگی می‌کنیم، زندگی خود را در قامتی که تاکنون ندیده بودم نمایش داده است؛ نمایشی از شروع زیستن شانه‌به‌شانه‌ی یکدیگر، تصویری از هم‌قدمی و هم‌راهی و هم‌نفسی. این روزها ما شروع معنادار شدن عمیق‌تر قسمتی از آهنگی را تجربه می‌کنیم که بسیار دوستش دارم: «رگ من، انقدر نزدیکی که، نبض رو گردنمو یادم نیست...» هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 100 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 14:39

بیست‌ونهم آبان امسال، چند ساله شدم؟ ایمان دارم سالی که گذشت، بیش از یک سال به عمرم اضافه کرد. اگر می‌خواستم از روزهایش بنویسم، باید به هر روز حداقل یک پست اختصاص می‌دادم. راهنمایی و دبیرستان و حتی سال‌های اول دانشگاه، مرتب از روزمرگی‌ها، خاطرات و افکارم می‌نوشتم. علاوه بر تقویم‌ها و سررسیدهای روزانه، وبلاگ، سمپادیا، فیس‌بوک و اینستاگرام هم هر کدام در دوره‌های زمانی مختلف ثبت‌کننده‌ی حرف‌هایم بودند. گاهی که نوشته‌های آن دوران را می‌خوانم، به بازی‌های روزگار فکر می‌کنم. به اینکه چطور کوچک‌ترین و جزئی‌ترین موضوعات در ذهنم به مسائل چالش‌برانگیزی تبدیل می‌شدند و به هزار بیان در چندین مکان ثبت می‌شدند! اما در حدود سه سال گذشته با موضوعاتی بسیار مهم‌تر مواجه شده‌ام، بی‌آنکه جز در چت با دوستانم یا استوری اینستاگرام جایی ماندگار شده باشند. در ذهنم می‌آید که از کجا معلوم؟ شاید اگر نوشته می‌شدند هم مثلاً ده سال بعد فکر می‌کردم چقدر مسائل سی‌وپنج سالگی‌ام مهم‌تر هستند. بگذریم... از بیست‌ونهم آبان و سالی که گذشت می‌گفتم. اولین سال زندگی مشترک همان‌طور که از همه می‌شنیدم و انتظار داشتم، سال پرچالشی بود و مرا رشد داد. اما همه‌ی آن رشدها یک طرف، روزهای آخر ۲۴ سالگی هم یک طرف. از اواسط آبان امسال با میثم برنامه‌ریزی می‌کردیم که چه زمانی و به چه شکل مراسمی برگزار کنیم. بعد از هزار فکر و هماهنگی، به یک برنامه‌ی عالی رسیده بودیم که خانواده‌های هر دومان هم در کنارمان باشند. صبح جمعه ۲۸ آبان، تماس مادرم اوضاع را عوض کرد؛ خبری که می‌گفت عمه‌ی عزیزم سکته کرده و به کما رفته. به این قسمت ماجرا که می‌رسد، مدام حدیث امام علی (ع) در ذهنم تکرار می‌شود که: «عَرَفْتُ آللّهَ سُبْحَانَهُ بِفَسْخِ العَزَائِمِ، هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 99 تاريخ : چهارشنبه 15 تير 1401 ساعت: 14:39

باید زودتر از تو می‌نوشتم، اما آنقدر حضور مداومی چه در کنارم و چه در ذهنم داشتی که فرصتی برای کلمات نبود. حالا زمانی می‌نویسم که ۱۸ام دیگری را پشت سر گذاشتیم و پس از ۹ ماه «ما» بودن، در روز میلاد رسول هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 91 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:53

مریضی مقوله‌ی عجیبی‌ست. کاری می‌کند که قدر لحظه به لحظه‌ی روزمرگی‌های زندگیت را بدانی. آرزو می‌کنی کاش سالم بودی و الان در قطارِ مترو به دلیل ازدحام در حال له شدن، اما اینطور بدحال نبودی. کلافه، بی‌انگیزه و بدخُلق می‌شوی. به زمین و زمان غر می‌زنی و بدترین احتمالات ممکن مدام پیش چشمت رژه می‌روند. شب‌ها با آرزوی فقط چ هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 74 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 13:08

در مورد بعضی مسائل اتفاقی که می‌افتد این است که شما به صورت پراکنده به اموری آگاهید، اما آن‌ها ناگهان سامان می‌یابند و گویی به مکاشفه می‌رسید.من در جامعه‌ای اسلامی و در خانواده‌ای مذهبی و نیمه سنتی زیست می‌کنم. ۴ سال در مدرسه‌ی دولتی، ۱ سال غیرانتفاعی و ۷ سال در سمپاد درس خواندم. به همه‌ی این سال‌ها اضافه کنید ۳ سال هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 93 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 13:08

اگر کسی فقط صفحه‌ی اینستاگرام من رو ببینه، به احتمال زیاد فکر می‌کنه کسی هستم که روند زندگیم رو مورد پرسش قرار نمیدم و معمولاً با رضایت پیش میرم.از طرفی اگر کسی فقط اینجا رو بخونه، شاید به نظرش بیاد که زیادی درگیری‌های ذهنی دارم و نسبت تاریکی‌های روزهام بیشتر از نورهای روشنشه. حالا اینکه دنیای مجازی چقدر ممکنه اطلاع هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 10 آبان 1397 ساعت: 13:08

باید به اینجا می‌رسیدم، پروردگار؟ به جایی که کلامِ دکتر چاوشی در کلاس فلسفه‌ی غرب که می‌گفت: «انسان در اعلی علیین هم که باشد، تنهاست.» بارها و بارها و بارها در سرم بچرخد؟ نه‌تنها بچرخد، بلکه به آن ایمان بیاورم؟جز این نیست. انگار همه‌ی فراز و نشیب‌های زندگی‌ام طی شد که در این نقطه، ایمان‌م همین باشد. تعداد رفقای قدیمی و جدید و followersهای اینستاگرام و friendsهای فیس‌بوک و گروه‌های تلگرام در این زندگی ماشینی‌شده‌ی کم‌رمق، ثابت‌کننده‌ی هیچ چیز نیست. انسان تنهاست و این باور این روزهای من است. هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 106 تاريخ : پنجشنبه 28 دی 1396 ساعت: 19:27

نوشته بود: «Thank you for the ‘simpler-time’ memories, old friend. And farewell…»
میشد اینو ببینم و هیچی نگم؟
یه تیکه‌ی دیگه ازم که تو گذشته‌ها مونده بود، با بسته شدن مسنجر محو می‌شه... یا بهتره بگم، محکوم میشه به محو شدن. :‌]

×آهنگ پس‌زمینه‌ی نوشته که پیش‌تر هم معرف حضورتون بود One Last Goodbye ه.

هی، سربه‌راه‌تر......
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 135 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 5:26

حدود سه ساعت و نیم دیگر باید در راه‌آهن باشم. داریم با مدرسه میرویم مشهد. آشنا نیست؟ :‌) مثلاً، شبیه مشهد سال پیش‌دانشگاهی...؟فکر میکردم تغییر کرده باشم -احساساً!- ولی امشب فهمیدم که خوشبختانه یا متأسفانه هنوز همانم. تفاوت این است که این بار با هیئت هی، سربه‌راه‌تر......ادامه مطلب
ما را در سایت هی، سربه‌راه‌تر... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : koreyekhaki بازدید : 97 تاريخ : شنبه 6 آبان 1396 ساعت: 5:26